مشاهده
33509 +

قصه دندان شیری وقتی اولین دندان شیری می‌افتد، معمولا بچه‌ها وحشت می‌کنند برای همین لازم هست تا آنها را برای افتادن دندان شیری آشنا کنید. دو قصه درباره دندان شیری آموزش بهداشت دهان و دندان کودکان شعر مسواک برای ترغیب کودکان به مسواک زدن داستان مسواک و خمیردندان مدتی بود مسواک و خمیردندان با هم قهر کرده بودند و مونا نمی‌توانست دندان‌هایش را تمیز کند،ماجرا از این قرار بود... یک شب وقتی مونا می‌خواست دندان هایش را مسواک بزند یکی از دندان‌هایش افتاد و از جای دندانش کمی خون آمد.خمیر دندان و مسواک که هر دو مونا را خیلی دوست داشتند، هر کدام تقصیر را گردن دیگری انداخت. خمردندان می‌گفت: " تقصیر تو بود که اون دندان افتاد، چون تو دندان‌های مونا را محکم مسواک کردی". اما مسواک می‌گفت:" تقصیر توست...

قصه دندان شیری

وقتی اولین دندان شیری می‌افتد، معمولا بچه‌ها وحشت می‌کنند برای همین لازم هست تا آنها را برای افتادن دندان شیری آشنا کنید. دو قصه درباره دندان شیری

آموزش بهداشت دهان و دندان کودکان

شعر مسواک برای ترغیب کودکان به مسواک زدن

داستان مسواک و خمیردندان

دندان شیری

مدتی بود مسواک و خمیردندان با هم قهر کرده بودند و مونا نمی‌توانست دندان‌هایش را تمیز کند،ماجرا از این قرار بود…

یک شب وقتی مونا می‌خواست دندان هایش را مسواک بزند یکی از دندان‌هایش افتاد و از جای دندانش کمی خون آمد.خمیر دندان و مسواک که هر دو مونا را خیلی دوست داشتند، هر کدام تقصیر را گردن دیگری انداخت.

خمردندان می‌گفت: ” تقصیر تو بود که اون دندان افتاد، چون تو دندان‌های مونا را محکم مسواک کردی”. اما مسواک می‌گفت:” تقصیر توست.حتما خمیر تو خوب نبوده و دندان مونا را از لثه‌اش جدا کرده، چون من محکم مسواک نزدم.”

دعوای مسواک و خمیر دندان باعث شد که مونا نتواند دندان‌هایش را مسواک بزند و بعد از خوردن غذا، شیرینی و شکلات خورده‌های غذا بین دندان‌هاش باقی ماند. چند روز گذشت، یک روز مونا گریه کنان در حالی که دستش روی صورتش بود پیش مادرش رفت وگفت: “مامان دندونم ،دندونم درد می کنه.”

مادر دست مونا را از روی صورتش برداشت و گفت: “دهانت را باز کن ببینم.”

مونا دهانش را باز کرد و مادر دید خرده‌های غذای مانده بین دندانها یکی از دندان‌های مونا را خراب کرده و به خاطر همین دندانش درد گرفته.

مادر از مونا پرسید: ” مگر مرتب دندان‌هایت را مسواک نمی زنی؟ “

مونا ماجرای قهر مسواک و خمیر دندان را برای مادرش تعریف کرد. مادر و مونا پیش خمیردندان و مسواک رفتند، آنها هنوز با هم قهر بودند و پشتشان را به هم کرده بودند.

مادر خمیردندان و مسواک را برداشت و به آنها گفت: ” ببینید، قهر شما باعث شده تا دندان مونا خراب شه و درد بگیره. مگه شما دوستان او نیستید؟ “

هر دو با هم گفتند: “چرا من دوست مونا هستم.” و خمیر دندان ادامه داد: “من مونا رو خیلی دوست دارم برای همین وقتی دیدم مسواک یکی از دندان‌هاش رو کند، دیگه باهاش صحبت نکردم.”

مسواک گفت: ” نه! من دندان‌های مونا رو نکندم. این خمیر دندان بود که دندان مونا رو کند.”

مادر خمیردندان و مسواک را به دست مونا داد و گفت: ” شما هر دو اشتباه می‌کنید، چون هیچ کدام از شما باعث افتادن دندان مونا نشدید. آن دندان یکی از دندان‌های شیری مونا بود که افتاد، و به جای آن یک دندان دایمی و قشنگ در میاد.

حالا بهتره شما با هم آشتی کنید تا مونا بتونه دندان‌هاش رو بشوره و همه با هم به دندانپزشکی بریم. در مطب آقای دکتر بیشتر راجع به دندان های شیری صحبت می‌کنه.”

آقای دکتر بعد از اینکه دندان‌های مونا را دید گفت: ” خانم کوچولوی به این تمیزی چرا دندان‌هاش خراب شده؟” 

و مونا ماجرای مسواک و خمیر دندان را برای آقای دکتر تعریف کرد.

آقای دکتر پرسید: “خب این دوستای کوچولوی ما کجا هستند؟”

مونا گفت:” آنجا روی میزند، اما انگار هنوز با هم قهرن.”

اقای دکتر گفت: ” پس بهتره من دلیل افتادن دندان تو را بگم تا این دو دوست قدیمی دیگه از دست هم ناراحت نباشن. ما برای جویدن غذا به دندان نیاز داریم و وقتی که خیلی کوچکیم دندانهایمان کم کم در میاند اما این دندان‌ها، دندان‌های شیری هستند، و بعد از چند سال وقتی 6-7 ساله شدیم یکی یکی می‌افتند و به جای آنها دوباره دندان‌های تازه در میاریم، اما اگه مواظب دندان‌هامون نباشیم و این دندان‌های جدید خراب بشن، آنوقت من مجبور میشم آن دندان خراب را بکشم، اما دیگه جای اون دندان تازه‌ای در نمیاد.”

مسواک و خمیر دندان که متوجه اشتباهشون شدند، قول دادند دوستان خوبی برای هم باشند و به مونا کمک کنند تا دندان‌های سالمی داشته باشد. وقتی از دندانپزشکی به خانه برگشتند مونا جلوی آیینه رفت و خندید و به جای خالی دندانش نگاه کرد، حالا دیگه خوشحال بود چون می‌دانست به زودی یک دندان دیگر در جای خالی دندانش درمیاد.

دندان شیری خرگوش کوچولو

قصه-دندان
یه روز صبح خرگوش کوچولوکه از خواب بیدار شد احساس عجیبی داشت به مامان و بابا سلام و صبح بخیر گفت… دست وصورتش را شست، سر میز صبحانه اولین گاز را که به هویجش زد، همان حس عجیب دوباره به سراغش اومد.یک نگاه به هویجش کرد ودید دندانش به هویجش چسبیده. بی‌اختیار جیغی کشید و گفت: “وای مامان دندونم کنده شد! حالا چه کار کنم؟ “

اشک توی شمای خرگوش کوچولو حلقه زد.مامان خرگوش کوچولو لبخندی زد وگفت: “پسرم نگران نباش این دندان شیری تو بود که افتاده، چند وقت دیگه دندان محکم و قشنکتری به جایش در می‌آید که دایمی است.”

مامان خرکوش کوچولو یه لیوان آب هویج و یک بشقاب شیر برنج جلوی پسرش گذاشت و گفت: “پسرم تو از این به بعد باید بیشتر مواظب دندان‌هایت باشی، اگر یکی از دندان‌های دایمی تو بشکند و یا خراب شوند، دیگر دندان دیگری جای آن را نمی‌گیرد…”

خرگوش کوچولوهمان طور که لیوان آب هویجش را سر می‌کشید گفت: “چشم مامان جان از این به بعد مرتب مسواک می‌زنم و چیزهای سفت را با دندانم نمی شکنم.”

مامان خرگوش کوچولو گفت: ” این اولین دندان شیری تو بود که افتاد من آن را برای یادگاری برایت نگه میدارم. بعد یک بطری کوچک آب هویج داد تا پسرش برای تغذیه به مدرسه ببرد.”

خرگوش کوچولو خوشحال به راه افتاد تا ماجرای دندان شیری اش را برای دوستانش تعریف کند.

2 دیدگاه کاربران + ارسال دیدگاه